icon

پروفسور محمد صائغ

پزشکی

سال تولد :

1959

محل تولد :

لبنان

اثر :

درمان‌های نوین برای بهبود نتایج آلوگرافت کلیه و قلب

زندگی‌نامه

رهبر بی‌همتا

محمد صائغ؛ از نمای نزدیک

 

همان‌طور که پاراسلسوس، طبیب سوئیسی قرون وسطا، کاملاً به‌درستی گفته، «پزشکی علاوه بر علم هنر هم هست. تأثیر شخصیت پزشک بر بیمار ممکن است بیشتر از تأثیر دارو باشد.» این شخصیت، یا نفوذ پزشک بر بیمار یا همکارانش، اهمیت بسیار زیادی دارد. به همین دلیل است که دانشجویان پزشکی باید علاوه بر یادگیری جنبه‌های بالینی پزشکی، مهارت‌های رهبری‌شان را نیز تقویت کنند.

دکتر محمد صایغ قصد دارد کتابی دربارهٔ رهبری بنویسد. او می‌گوید «۱۱ سال گذشتهٔ عمرم را به ریاست دانشکدهٔ پزشکی و مدیریت خدمات درمانی گذرانده‌ام.» درواقع، او رهبری برجسته است که در دههٔ گذشته در مقام رئیس دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه آمریکایی بیروت در لبنان و معاون اجرایی پزشکی و استراتژی جهانی این دانشگاه خدمت کرده است. او می‌گوید «پس از آنکه ۲۲ سال از دوران کار حرفه‌ای‌ام در دانشگاه را به عنوان یک پزشک-دانشمند گذراندم، پذیرش نقش رهبری در این سطح بالا به مرحلهٔ بعدی شغل دانشگاهی‌ام شکل داد. مسئولیت حدود ۵ هزار نفر کادر درمان با من بود.»

عملکرد رهبران هنگامی زیر ذره‌بین قرار می‌گیرد که شرایطی اضطراری پیش آید، و اگر پزشکی را به عنوان شغل‌تان انتخاب کنید بسیار پیش می‌آید که در شرایطی اضطراری قرار گیرید. هر کس که شاهد خراب شدن اوضاع یک جراحی در اتاق عمل بوده قدر رهبری مؤثر را می‌داند. در حرفهٔ پزشکی رهبران، در هر سطحی از نمودار سازمانی، می‌توانند با ایجاد انگیزه در پرسنل و تشویق آنها عملکرد گروهی را تا سطوح بالاتری ارتقاء دهند. آنها می‌دانند که گروه را چگونه مدیریت کنند تا در وضعیتی پرتنش بر انجام وظایف‌شان متمرکز باشند.

رهبری مؤثر مبتنی بر خردی است که از سال‌ها شکست و پیروزی در عمل حاصل می‌شود. دکتر صائغ می‌گوید «رهبری خوب به تشکیل گروه، مراقبت دلسوزانه، راهنمایی و ایجاد رهبران آینده مربوط می‌شود.» به نظر او ضروری‌ترین مهارت‌هایی که یک رهبر برای به حداکثر رساندن عملکرد گروه باید داشته باشد عبارت‌اند از «کار گروهی، کارگروه‌های کارآمد به جای سلسله‌مراتب سفت و سخت، و سرمایه‌گذاری در منابع انسانی».

او قصد دارد کتابی دربارهٔ رهبری پزشکی با عنوان «رهبر بی‌همتا» بنویسد تا تأکید کند که رهبری، پیش از هر چیز، به تولید رهبران آینده مربوط می‌شود. تعجبی ندارد که او دوست دارد این جملهٔ رالف والدو امرسون، نویسندهٔ آمریکایی، را نقل کند که «جایی نروید که راه شما را می‌برد. در عوض جایی بروید که راهی ندارد و ردی از خود به جا بگذارید.»

***

محمد صائغ دهمین و آخرین فرزند خانواده‌ای بزرگ در بیروت است. می‌گوید «بیشتر با برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌هایم بزرگ شدم.» پسری شهری بود که به سبک زندگی شهری عادت داشت اما از پیک‌نیک و گردش با خانواده و دوستان یا اردوهای مدرسه نیز لذت می‌برد.

درس‌های مورد علاقه‌اش در مدرسه علوم، تاریخ و ادبیات عرب بودند. شعر عربی هنوز سرگرمی محبوب اوست. اما لباسی که آیندهٔ خود را در آن می‌دید روپوش سفید پزشکی بود. می‌گوید «در خانواده‌ای بزرگ شدم که در آن برادر بزرگ‌ترم پزشک بود. بچه که بودم او در آمریکا و قهرمان ما بود. همیشه مطمئن بودم که می‌خواهم پزشک شوم اما دربارهٔ پژوهش و اکتشاف مطمئن نبودم تا بعدها.»

محمد صائغ، با سرمشق گرفتن از برادر بزرگ‌ترش، پس از گرفتن مدرک دکتری پزشکی از دانشگاه آمریکایی بیروت در سال ۱۹۸۴، به آمریکا رفت. در آمریکا، نخست در سال ۱۹۸۷ از بنیاد کلینیک کلیولند در اوهایو تخصص پزشکی داخلی گرفت، و سپس در ۱۹۹۰ از دانشکدهٔ پزشکی هاروارد و بیمارستان بریگام و زنان در بوستون دورهٔ تکمیلی تخصص بالینی در پزشکی کلیه و ایمنی‌شناسی پیوند را به پایان رساند. از ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۹ در دانشکدهٔ پزشکی هاروارد تدریس کرد و در این مدت تا رتبهٔ استاد تمام پزشکی ارتقاء یافت و یک کرسی در پزشکی پیوند به او اعطا شد.

در ژوئیهٔ ۲۰۰۹، دکتر صائغ با سمت رئیس دانشکدهٔ پزشکی و معاون امور پزشکی به دانشگاه قدیمی‌اش، دانشگاه آمریکایی بیروت، بازگشت. علاوه بر این، او مناصب اجرایی بسیاری دارد و در چندین پروژهٔ سطح بالا به عنوان مشاور ویژه خدمت می‌کند.

دکتر صائغ در چهار دههٔ گذشتهٔ برندهٔ جایزه‌ها و نشان‌های بسیاری شده است، از جمله جایزهٔ هدایت‌گری انجمن پیوند آمریکا در سال ۲۰۰۸. او ضمناً عضو انجمن‌های علمی بسیاری همچون انجمن پیوند آمریکا است که در سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۱ ریاست آن را به عهده داشت.

دکتر صائغ پژوهشگری برجسته و از پیشگامان نامدار جهانی در رشته‌های مربوط به پزشکی کلیه، پیوند اندام، و ایمنی‌شناسی پیوند است. او می‌گوید «در کلیولند که داشتم تخصص پزشکی داخلی‌ام را می‌گرفتم شیفتهٔ پژوهش شدم. به پیوند و ایمنی‌شناسی علاقه‌مند شدم.»

دکتر صائغ که عضو هیأت دبیران چندین ژورنال پزشکی با ضریب اثرگذاری بالا است، از طریق آثاری همچون مقاله‌های پژوهشی، فصل کتاب و چند کتاب درسی به پیشرفت این رشته‌ها کمک کرده است.

دکتر صائغ پی‌گیر طرحی بلندپروازانه به نام چشم‌انداز ۲۰۲۰ در مرکز پزشکی دانشگاه آمریکایی بیروت است که با بازگرداندن بیش از دویست پژوهشگر پزشکی لبنانی از خارج روند فرار مغزها را معکوس کرده است.

***

دکتر صایغ از همسرش، دکتر سامیا خوری، به عنوان یکی از کسانی نام می‌برد که بیشترین تأثیر را بر کار حرفه‌ای‌اش گذاشته‌اند. خود دکتر خوری استاد دانشگاه آمریکایی بیرون و متخصص برجستهٔ بیماری ام‌اس است.

دکتر صائغ می‌گوید که به استاد راهنمای فقیدش در هاروارد، دکتر چارلز کارپنتر (۱۹۳۳ تا ۲۰۱۲) بسیار مدیون است. او می‌گوید «برنی تأثیر زیادی بر من گذاشت.» دکتر کارپنتر، که نزدیکانش او را با نام برنی می‌شناختند، عضو تیمی بود که نخستین عمل پیوند کلیه در جهان را انجام داد. او ضمناً عضو بنیانگذار انجمن پزشکی کلیهٔ آمریکا و انجمن پیوند آمریکا و چند انجمن دیگر بود. اما دکتر کارپنتر که به او لقب «مسیریاب راستین در رشتهٔ پیوند و پزشکی کلیه» داده‌اند، بیش از هر چیز به عنوان استاد راهنمایی عالی برای چندین نسل از رهبران این رشته به یاد آورده می‌شود؛ جایگاهی که دکتر صائغ مصمم است به دست آورد.

دکتر صائغ هدایت‌گری آرام و قابل اعتماد است، کسی که با صبر و حوصله به کسانی که از توصیه می‌خواهند گوش می‌دهد. او تمام ویژگی‌های لازم برای یک استاد راهنمای بی‌نظیر را دارد و در طول سال‌ها پژوهشگران بسیاری را تربیت کرده که اکنون خودشان از رهبران پیوند کلیه در نقاط مختلف جهان هستند. دکتر خوری می‌گوید «دکتر صائغ خیلی زود و در ابتدای کار حرفه‌ای خود مهارت‌های رهبری‌اش را نشان داده است. همکارانش همیشه در پی توصیه‌ها و راهنمایی‌های او هستند. مهم‌ترین نقش او راهنمایی است. او استاد راهنمای فوق‌العاده‌ای برای خیلی‌ها بوده است.»

دکتر صائغ راهنمایی و هدایت را به ویژگی بارز خویش تبدیل کرده است. او دکتر کارپنتر تازه‌ای برای نسل‌های بعد است. از قرار معلوم راهنمایی و هدایت چیزی است که اگر هم نتوان آن را آموخت، دست‌کم می‌توان دچارش شد.

معرفی اثر‌

مبارزه برای مدارا در دنیایی خشن

دکتر محمد صائغ در جست‌وجوی مدارای ایمنی‌شناختی برای جلوگیری از رد پیوند

 

چند وقت پیش، یکی از دوستان دکتر محمد صائغ، «یک پزشک کلیه، همکار و دوست خانوادگی» به دنبال عوارض ناشی از پیوند کلیه‌ای که سال‌ها پیش از همسرش گرفته بود درگذشت. به نظر می‌رسد که رد پیوند، چه حاد و چه مزمن، سرنوشت نهایی تمام پیوندهاست و گیرنده باید دیر یا زود انتظار آن را داشته باشد.

دکتر صائغ «به شناخت سازوکار رد پیوند و فریفتن دستگاه ایمنی برای پذیرش پیوند علاقه‌مند است، مبحثی که «در اصطلاح مدارای ایمنی‌شناختی نامیده می‌شود.» گروه پژوهشگران همکار او حتا از جانوران تراریخته نیز برای بررسی سازوکار رد و مدارای پیوند استفاده کرده‌اند. دکتر صائغ این روزها بیشتر بر ترویج پژوهش در سطح منطقه متمرکز است.

***

اهدای یکی از کلیه‌هایتان چیزی از امید به زندگی شما نمی‌کاهد، اما ممکن است تا ۲۰ سال شاد به عمر کسی که دچار نارسایی کلیه شده بیفزاید. برای بیماران کلیوی که اصطلاحاً مرحلهٔ پایانی نامیده می‌شوند و کلیه‌هایشان به شکل درمان‌ناپذیری از کار افتاده، این پرامیدترین و در بیشتر موارد تنها گزینه است.

نخستین پیوند موفق کلیه در سال ۱۹۵۴ توسط جوزف مری (۱۹۱۹ تا ۲۰۱۲)، جراح آمریکایی، انجام شد که جایزهٔ نوبل فیزیولوژی یا پزشکی در سال ۱۹۹۰ را برایش به ارمغان آورد. گیرندهٔ آن جراحی پیوند انقلابی از برادر دوقلویش یک کلیه گرفت که هشت سال به عمرش افزود.

این به‌اصطلاح جورپیوند نوعی پیوند است که در آن دهنده و گیرنده یک نفر نیستند اما به لحاظ ژنتیکی یکسان هستند. جورپیوند به لحاظ فنی نوعی دگرپیوند است، به معنای پیوندی که از شخص دیگری گرفته شده، اما به‌لحاظ ایمنی‌شناختی مشابه خودپیوند است، یعنی پیوندی که از خود شخص گرفته شده، زیرا سبب واکنش ایمنی نمی‌شود.

با این حال، همه برادر یا خواهر دوقلویی ندارند که حاضر باشد یک کلیه‌اش را به آنها بدهد، چه رسد به اندام‌های دیگری که از آنها نسخهٔ اضافی در بدن وجود ندارد. محدود کردن پیوند کلیه به منبع کوچک دوقلوهای یکسان پاسخگوی تقاضای بسیار زیاد برای پیوند اندام یا بافت نیست.

امروزه سالانه نزدیک به ۱۰۰ هزار جراحی پیوند کلیه در سرتاسر جهان انجام می‌شود که تا ۶۰ درصد از تمام جراحی‌های پیوند را به خود اختصاص می‌دهد؛ و به دنبال آن به ترتیب جراحی‌های پیوند کبد، قلب، و ریه قرار دارند. گرچه پیوند کلیه شایع‌ترین جراحی پیوند است، اما بلندترین فهرست انتظار را نیز دارد و به ازای هر کلیهٔ موجود بیش از ۵ نفر در صف هستند.

مهم‌ترین مانعی که باید به طریقی از آن عبور کرد مشکلی است که سازگاری بافتی نام دارد که به معنای ژنتیک مشابه برای پروتئین‌های سطح سلول است. سلول‌های ایمنی این پروتئین‌ها را بررسی می‌کنند تا مطمئن شوند که آیا سلولی که آنها را در سطحش حمل می‌کند به بدن خودشان تعلق دارد یا متعلق به یک جاندار بیگانهٔ مهاجم است. در صورتی که حالت دوم تشخیص داده شود، دستگاه ایمنی گیرند پیوند را پس می‌زند.

پیوند وازده تخریب می‌شود و عملکردش را از دست می‌دهد. اقدامات پزشکی معمول برای جلوگیری از رد پیوند عبارت‌اند از بررسی سازگاری گیرندهٔ بالقوه به اندام موجود و نیز استفاده از داروهای سرکوب‌کنندهٔ دستگاه ایمنی.

***

اجازه دهید نگاهی به ایمنی‌شناسی پیوند بیندازیم. دستگاه ایمنی به سلول‌ها و بافت‌های افراد دیگر که با خودش تفاوت داشته باشند واکنش نشان می‌دهد. برای نشان دادن چنین واکنشی، دستگاه ایمنی نخست باید مولکول‌های بیگانه یا ناهمژن را به کمک سازوکاری به نام دگرشناسایی تشخیص دهد که کوتاه‌شدهٔ عبارت دگرپادگن‌شناسی است. جانداران از طریق این پدیده، که در تمام مهره‌داران و جانوران پرسلولی دیگر مشاهده شده، از خودشان در برابر مهاجمان بالقوه دفاع می‌کنند. کار شناسایی با استفاده از مولکول‌هایی به نام پادگن روی سطح سلول‌های غیرخودی انجام می‌شود.

در این پروتئین‌های سطحی که مولکول‌های مجموعهٔ اصلی سازگاری بافتی یا MHC نامیده می‌شوند، چندریختی زیادی وجود دارد. اگر این مولکول‌ها ژنتیک مشابهی نداشته نباشند به لحاظ ایمنی‌شناختی ناسازگارند و دستگاه ایمنی گیرنده آنها را شناسایی خواهد کرد. همان‌طور که از اصطلاح سازگاری بافتی برمی‌آید، MHCها نخستین بار در فرایند پیوند بافت میان افرادی با ژنتیک ناسازگار کشف شدند: سلول‌های فرد دهنده روی سطح خود MHCهایی داشتند که با سلول‌های میزبان ناسازگار بودند.

در انسان، سلول‌های T یا لنفوسیت‌های T که نوعی گلبول سفید هستند مسئولیت تشخیص پادگن سلول‌های خودی از سلول‌های غیرخودی را بر عهده دارند. پپتیدهای غیرخودی متصل به مولکول‌های MHC روی سطح سلول‌های پادگن‌نما (ACP) به نمایش درمی‌آیند تا سلول‌های T آنها را شناسایی کنند. وقتی پیوند انجام می‌شود، سلول‌های T پادگن‌های بیگانهٔ سلول‌های دهنده را شناسایی می‌کنند و به آنها واکنش مقتضی نشان می‌دهند. در اینجاست که فرایند که رد پیوند آغاز می‌شود. حتا یک ناسازگاری جزئی نیز می‌تواند واکنش تمام‌عیاری را از سوی سلول‌های T میزبان برانگیزد.

شناسایی توسط سلول‌های T، بسته به مشخصات دگرپیوند، یا مستقیم صورت می‌گیرد یا غیرمستقیم. در مسیر مستقیم، سلول‌های T گیرنده مولکول‌های MHC دگرپیوند روی سلول‌های پادگن‌نمای دهنده را به عنوان بیگانه شناسایی می‌کنند. این سلول‌ها که پادگن‌های ناهمژن غیرخودی، یعنی ترکیب MHC و پپتید، را روی سطح خود به نمایش می‌گذارند، اندکی پس از پیوند از اندام پیوندی خارج می‌شوند و از طریق دستگاه لنفاوی خود را به سلول‌های T میزبان می‌رسانند و مستقیماً به آنها دربارهٔ اهداف بالقوه‌ای که باید مورد حمله قرار گیرند آموزش می‌دهند.

اما شناسایی ممکن است به شیوهٔ غیرمستقیم نیز صورت گیرد، هنگامی که سلول‌های T یک مولکول MHC خودی را شناسایی می‌کنند که به پپتیدی با اسیدهای آمینهٔ متفاوت متصل شده است. دگرپادگن‌های پیوند، به دنبال بلعیدن پروتئین‌های سطحی سلول‌های دهنده توسط سلول‌های پادگن‌نمای گیرنده و سپس ارائهٔ آنها را به شکل پپتیدهایی روی مولکول‌های MHC خودشان، درونی می‌شوند. این پپتیدهای «اشتباه»، یا دگرپپتیدها، برخلاف دگرشناسایی مستقیم که در آن روی سلول‌های پادگن‌نمای دهنده ظاهر می‌شدند، در دگرشناسایی غیرمستقیم روی سلول‌های پادگن‌نمای گیرنده ظاهر می‌شوند.

در رد یک دگرپیوند هم دگرشناسایی مستقیم و هم دگرشناسایی غیرمستقیم می‌توانند همزمان نقش داشته باشند. دگرشناسایی مستقیم معمولاً بی‌درنگ به رد حاد دگرپیوند می‌انجامد، در حالی که دگرشناسایی غیرمستقیم معمولاً در رد مزمن در بلندمدت از طریق آسیب زدن به اندام پیوندی و از کار انداختن تدریجی آن نقش دارد.

این مسیر غیرمستقیم دگرشناسایی که به رد مزمن دگرپیوند می‌انجامد موضوعی است که دکتر صائغ و همکارانش در دهه‌های گذشته با دقت بررسی کرده‌اند. آنها ازجمله یک آزمایش جدید با کاربرد بالینی ساختند که میزان خطر وقوع دگرشناسایی غیرمستقیم و رد پیوند مزمن در انسان را نشان می‌دهد و در ادامه راهکارهای درمانی اختصاصی برای پیش‌گیری یا توقف این فرایند ابداع کردند.

برای آنکه پیوند موفق باشد، پادگن گلبول‌های سفید خون انسان (HLA) میان دهنده و گیرنده باید یکسان باشد، اما تقریباً هرگز چنین اتفاقی نمی‌افتد. حتا اندکی ناهمخوانی در HLA، که در عمل ناگزیر است، به دگرشناسایی و افزایش خطر رد پیوند می‌انجامد. دکتر صائغ می‌گوید «ما واکنش به پپتیدهای پادگن ناهمخوان گلبول سفید انسان (HLA) را به عنوان عامل پیش‌بینی‌کنندهٔ رد مزمن پیوند بررسی کردیم.»

ایمنی‌شناسی دنیایی خصمانه است که با الهام از تمثیل توماس هابز می‌توان آن را دنیایی نامید که در آن سلول سلول را می‌درد. آوردن مدارا به چنین محیطی نیازمند رویکردی منجیانه و زیرکانه است. به باور دکتر صائغ مهم‌ترین پرسش در این رشته «سازوکار مدارای ایمنی‌شناختی و نحوهٔ فریفتن دستگاه ایمنی برای پذیرش یک اندام بیگانه بدون رد پیوند و بدون سرکوب دستگاه ایمنی»‌ است. چنین دستاوردی به انقلابی در پیوند بافت و اندام خواهد انجامید. می‌گوید «هنوز که دست‌مان به آن نرسیده.»